مدیر پژوهش مرکز علمی کاربردی جهاددانشگاهی مشهد:
هنر امکانی برای بیان غیرمستقیم مطالبات اجتماعی است
مدیر پژوهش مرکز علمی کاربردی جهاددانشگاهی مشهد گفت: هنر می تواند رسانهای یرای نقد شکافها و ناهنجاریهای اجتماعی باشد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مرکز آموزش علمی کاربردی جهاددانشگاهی مرکز مشهد، سعید شریعتی در مراسم اختتامیه نخستین جشنواره استانی نمایشنامه نویسی و داستان نویسی با نگاه به حوزه هنر از منظر مطالعات اجتماعی و فرهنگی اظهارداشت: به طور مشخص وقتی به تاریخ تفکر پیرامون هنر و ادبیات نگاه می کنیم، با یک دوگانگی بین زیبایی شناختی کلاسیک و سنتی با زیبایی شناسی انتقادی روبرو می شویم.
وی با یبان اینکه اصل بحث پیرامون ابعاد اجتماعی هنر بحث کهنی است، افزود: از افلاطون می توان به عنوان نخستین فیلسوفی که در خصوص هنر سخن گفته است نام برد؛ او هنرمندان را از مدینه فاضله خود بیرون رانده و معتقد بود که هنر، توان و قوای معرفتی و امکان رساندن ما به یک آگاهی معتبر را ندارد.
شریعتی تصریح کرد: کانت نیز برای هنر شـأن اخلاقـی و کارکرد معرفتی قائل نبود. کانت در “نقد قوه حکم”، هنر را نه از منظری تاریخی نگریسته و نه برای آن کارکردی تـاریخی درنظـر گرفته بود و با قائل شدن جنبه سـوبژکتیو و ذهنـی بـرای هنـر، آن را از ابژه یا امر عینی که هنر با سروکار دارد جدا کرد.
مدیر پژوهش مرکز علمی کاربردی جهاددانشگاهی مشهد ادامه داد: هگل از این منظر کانت را مورد انتقاد قرار داد که او دیدگاهی سوبژکتیو نسبت به هنر و پدیده های هنـری داشت و تحلیل او از آفرینش و حکم هنری تنها به سوژه مربوط می شد و از واقعیت یا امر عینی به مثابه موضوع خلاقیت هنری منفک بود. هگل فیلسوفی بود که این نگاه سنتی را بازنگری کرد؛ او معتقد بود که هنر صرفا یک امر مبتنی بر احساسات نیست؛ او با نقد این دیدگاه بر این باور است که هنر صرفا بیان احساسات خالق اثر نیست و یک نظام معرفتی و بنابراین، امری جمعی است.
وی با بیان اینکه آنچه آدورنو از این نقد هگـل بـرزیباشناسی کانت می فهمد، این است که دیدگاه کانت هنـر و آثـار هنـری را از ظرفیـت شـناختی ای کـه می توانند داشته باشند، تهی میکند، افزود:مهـمتـرین چالش آدورنو پرسش از رابطه «هنر» و «حقیقت» و نیز نقش اجتماعی و کارکرد معرفتی ای است که هنر میتواند داشته باشـد. دیدگاه آدورنو در نظریه انتقـادی هنر درباره جامعه و نقش رهایی بخشی هنر به آن چیزی باز میگردد که وی آن را “محتوای معطوف به حقیقت” هنر و اثر هنری مینامد.
شریعتی اظهارداشت: معطوف به حقیقت بودن دو معنا دارد؛ ابتدا اینکه هنر بی طرف و خنثی نیست، هنر معطوف به شناخت و معرفت به حقیقت و شناخت انتقادی است و دوم در پی نقد و تغییر حقیقت است و از این جهت باید او را همچون دیگر صاحب نظران مکتب فرانکفورت متاثر از مارکس دانست. البته نقد کس در زمینه حوزههای اقتصادی است و نگاه فرانکفورتی در حوزه مسایل فرهنگی و اجتماعی با همان دیدگاه می باشد.
وی بیان داشت: هنر معطوف به حقیقت خودآیین است یعنی تابع قواعد بیرونی که در دنیای سرمایهداری، قواعد بازار نام دارد، نیست و دنبال منفعت و سود برای هیچ کسی نیست چون در این صورت از جوهر خود تهی و عامل کسب منفعت میشود. پس نکته اول خودآیینی هنر است و تابع قواعد خود و دوم این که دیالکتیکی است یعنی در تضاد با وضع موجود است و رویکرد انتقادی به شرایط موجود و نگاهی آرمان خواهانه دارد.
مدیر پژوهش مرکز علمی کاربردی جهاددانشگاهی مشهد تصریح کرد: در دوران مدرن با تسلط سرمایه داری و صنعت مدرن دغدغههایی مطرح شد؛ یکسری از متفکران اروپایی، از جمله بانیان مکتب فرانکفورت، با توجه به اینکه جامعه سرمایهداری هنر را از جوهر و ماهیت خود تهی کرده و خودآیینی هنر را از آن می گیرد و آن را تبدیل به ابزاری در دست سرمایهداری می کند، تعبیری را با عنوان “صنعت فرهنگ” مطرح نمودند که واجد خصایصی از قیبل مصرف انبوه، تولید انبوه، یکدست سازی سلیقه ها و… می باشد. از نظر اهل مکتب فرانکفورت با سلطه سرمایه داری، هنر و فرهنگ تبدیل به ابزاری شده و از خصلت اندیش ورزانه و خودآیینی خویش تهی شده و تبدیل به ابزاری برای کسب سرمایه میشود.
عضو هیات علمی جهاددانشگاهی مشهد با اشاره به اینکه جامعه مطلوب مورد نظر آدورنو یک جامعه اوتوپیایی نیست، بلکه هنر رهایی بخش مورد نظر آدرنو کاملا در پیوند با وضع موجود و حرکت به سمت یک شرایط مطلوبتر است، گفت: در همین حال آدرنو معتقد است که هنر به این دلیل که در پیوند با جامعه قرار دارد همواره در خطر ابزاری شدن نیز هست. اهالی مکتب فرانکفوریت تلاششان این بود که نشان دهند آگاهی در نظام سرمایهداری تابع هژمونی ایدئولوژیک میشود و آنها را رها کند و مجدد رسالت آزادی خواهی را به هنر بدهد؛ در عین حال می توان گفت نوعی بدبینی هم در فرانکفورتیها دیده می شود به این معنا که نگرانی و دغدغه نوعی اضطراب از اینکه همه این نظامها که قرار است نجات بخش باشد عامل اسارت بشر باشند و تبدیل به ابزارهای تودهسازی در جامعه سرمایهداری شوند.
شریعتی با تاکید بر اینکه در نگاه فرانکفورتی ها این قابلیت دوگانه در هنر و ادبیات وجود دارد که هم می تواند آگاهی بخش باشد و هم ابزار اسارت بشر گفت: هنر میتواند با ورود به شکافها و ناهنجاریهای جامعه از آنها بهره گیرد. در جامعهای که امکان سخن گفتن به زبان صریح وجود نداشته باشد هنر می تواند به عنوان یک رسانه به صورت غیرمستقیم و با بهره گیری از زبان نمادین و استعاری در بیان مطالبات اجتماعی ایفای نقش کند و از هنرمندان نیز انتظار میرود که با توجه به تجربه هایشان نقبی به این تضادهای اجتماعی بزنند زیرا این امکان در اهالی هنر برای نقد اجتماعی به معنای عام آن و نه تنها نقد سیاسی، وجود دارد.
لازم به ذکر است این مراسم ۱۸ دی ماه در محل تالار فردوسی جهاددانشگاهی مشهد و با رعایت کامل پروتکلهای بهداشتی برگزار شد و برای علاقمندان در نرم افزار Adobe connect و پیج اینستاگرام مرکز جهاددانشگاهی مشهد (instagram.com/ek_jdm_mashhad) به صورت زنده پخش گردید.